آقای هخامنشی رو هر روز صبح ساعت 8:55 میبینم. موجود ِ زندهای که خیلی شبیه دوست ِ آقای هخامنشی هست، حالا کنار من نشسته. کی یه آرایشگاه ِ خوب میشناسه؟
دردی که میآد و میره، یه روز اومد و موند، دیگه نرفت، مثل یه وزوز که بعضی وقتها اشکآلود بشه. نوشتن درد داره، درد چشم.
صداهایی میآد که من ترجیح میدم هدفون روی گوشهام بذارم.
بیا با هم یه سیب بخوریم، اما سبز نه قرمز.
مردم از من میخوان که شعورم رو از دست بدم!
0 comments:
Post a Comment