یه وقتهایی تو زندگی به یه نقطهای میرسی که باید برگردی و به پشت ِ سرت نگاه کنی. توی بعضی از این نقطهها میبینی کارهایی کردی که کاش نمیکردی، حرفهایی زدی که کاش نمیگفتی، جاهایی بودی که کاش نمیبودی ...
بنفش، رنگ ِ مورد ِ علاقهی منه!
تا حالا سیب ِ قرمز دیدی، با این که پوست خیلی قشنگی داره، اما وقتی میخوریش هم پوک و هم بیمزه ست. سیب ِ سبز فقط یه سیب ِ سبزه، اما خیلی خوشمزه ست! کمی ترش!
اگه یه سیب ِ سبز توی آفتاب بمونه، بعضی جاهاش قرمز میشه
من یه آدم کامل و بیعیبم واسه همین هم دنبال کسی میگردم که کامل و تک باشه
بعضیها نمیدونن چی کار میکنن، خیلی سخت تصمیم میگیرن؛ خودشون هم نمیدونن چی میخوان!
... میخواستم کفش بخرم. یه مغازهی خیلی بزرگ و بینهایت کفش و یک ساعت از وقت ِ من و چند نفر ِ دیگه...
ثانیههای آخر: نمیدونم کدوم رو میخوام، برام فرقی نمیکنه!
ولی اون موقع 23 سالم نبود که زندگی برام سخت بشه!
مادرم میگه دوستت چه اسم عجیبی داره. چه عجیب که من هم موافقم.
0 comments:
Post a Comment