Tuesday 9 October 2007

و تنها خداست که می‌ماند

دلم
حضور ناگهانت را می‌خواهد
که خنده‌های بی‌امان را به من هدیه کند
درد ِ نبودنت
مادرم بدجوری بی‌تابی می‌کند.
نرو


اما
فقط یک حرف مانده
به فکر ماندن نباش
همه می رویم

0 comments:

Post a Comment