نمیتونم باور کنم؛ روزی بوده که مثل بقیه بودی.
حالا ترکهای کهنهی ِ خاکخوردهی ِ پنهان ِ لبخند ِ شیطانیات دیده میشود.
دیگر به خدا پناه نمیبرم. پناهی نمیخواهم... انتقام میگیرم مانند قالب پنیری که از تلهموش فرار میکند.
وقتی برای دوستی نیست، فقط تا سهشنبه.
میشه که دوستی رو کنار گذاشت و فقط به چیزهای دیگه فکر کرد
باشه فکر میکنم... حتما ً! من ok هستم.
دنبال کس دیگهای بگرد. خیلی مایل نیستم.
در سرزمین ِ پادشاهی ِ نیاکانمان یخبندان است.
این همه پول خرج شد و مسافرتی که بیهوده بود، حیف!
0 comments:
Post a Comment