کوهها همیشه هستند، خورشید غروب خواهد کرد.
[نور ِ طلا که از پشت ِ کوهها میپاشد، خاک ِ سپید، همهجا سبز، تک درختی ایستاده و کارگری که هر روز بر پای ِ درخت میگرید.]
اجسام از آنچه در آیینه می بینیم به ما نزدیکترند.
عروسکی دیدم در میان ِ آتش، گویی مانده بود تا مرگ کودکان را به رخ بکشد.
1 comments:
زمان گریه آن مرد کارگر ، دستها آویخته بر آن راستای استوار ، آنجا بودم مرگ بود که می آمد و سکوت و انتظار.... براستی هر چه می آید بسویت نزدیک است نزدیکتر از آنچه تصور کنی
Post a Comment