Sunday 17 February 2008

همان ۲۲ گل ِ نشمرده

نارنجی:
رنگ ِ شب، درخشش ِ سیاه، تلالویی در چشمان ِ یک مار
چه عجیب، نام از هزاران سنگری است که هیچ‌گاه وجود نداشته

کپه‌کپه‌های ِ گِل، رد ِپای ِ آدمیان و زندگانی‌های ِ لگدمال‌شده‌ی ِ تو و من ...
در امتداد ِ پیچان ِ مار‌های ِ نارنجی ِ غول‌آسا؛

همه رویای ِ خانه‌ی ِ دربا را می‌بینند.
همه نمی‌دانند.

1 comments:

CoRoNa said...

مبارک

همه نمی دانند؟ شاید... اگر در این دنیای زندگی های لگد مال شده تو و او چیزی برای دانستن باشد.. شاید

شب، سیاه، سنگر، گل، زندگی، نارنجی، خانه، دریا

Post a Comment